۱۳۸۸ بهمن ۳۰, جمعه

Y2

تخت از جنس ساعت است. عقربه های تخت زن و مردی هستند که می دانند رسیدن، عادتی ست که ما از رفتن داریم. گوشه ای کسی کتاب می نویسد. در کتابِ او زن تمام گرگ های گرسنه را سیر خواهد کرد و منتظر سیر شدن، بدنش غذا می شود. نویسنده گرسنه که می شود، کتاب خود را می خورد.
بدنم آنقدر زمین را طولانی ندیده بود
که بدن تو دیده بود
در خوردن من
سهمی برای خودم نیز هست
که می ماند
-----

۵ نظر:

  1. بدون اینکه عکس ها رو ببینم نویسنده رو شناسایی کردم.اتفاقن این روزا زیاد یادت کردم.

    پاسخحذف
  2. داری سریال می نویسی
    بد نیست کمی فقط کمی دیش افکارت را بچرخانی فقط کمی شاید سریال های متفاوت تری بنویسی

    پاسخحذف
  3. البته قصد داشتم به جناب " ضد " هم همین رو بگم که نگفتم
    اینم برای این که نگی ایراد نمی گیری و .... اون سه کلمه ایی که گفتی رو فقط می گی دیم دیم
    بعد یک پیشنهاد دیگه اونم این که اگه شد اگه واقعن شد
    کمی نظر گذاری رو آسون تر کنید خیلی امنیتی کار می کنید

    پاسخحذف
  4. کجایی
    بدو
    همه رفتن تو جا موندی

    پاسخحذف