تخت از جنس ساعت است. عقربه های تخت زن و مردی هستند که می دانند رسیدن، عادتی ست که ما از رفتن داریم. گوشه ای کسی کتاب می نویسد. در کتابِ او زن تمام گرگ های گرسنه را سیر خواهد کرد و منتظر سیر شدن، بدنش غذا می شود. نویسنده گرسنه که می شود، کتاب خود را می خورد.
بدنم آنقدر زمین را طولانی ندیده بود
که بدن تو دیده بود
در خوردن من
سهمی برای خودم نیز هست
که می ماند
-----
you're the bedtime story
پاسخحذفبدون اینکه عکس ها رو ببینم نویسنده رو شناسایی کردم.اتفاقن این روزا زیاد یادت کردم.
پاسخحذفداری سریال می نویسی
پاسخحذفبد نیست کمی فقط کمی دیش افکارت را بچرخانی فقط کمی شاید سریال های متفاوت تری بنویسی
البته قصد داشتم به جناب " ضد " هم همین رو بگم که نگفتم
پاسخحذفاینم برای این که نگی ایراد نمی گیری و .... اون سه کلمه ایی که گفتی رو فقط می گی دیم دیم
بعد یک پیشنهاد دیگه اونم این که اگه شد اگه واقعن شد
کمی نظر گذاری رو آسون تر کنید خیلی امنیتی کار می کنید
کجایی
پاسخحذفبدو
همه رفتن تو جا موندی