ساعت چهار و نیم بود که رسیدم به دفتر پروفسور. از در که وارد شدم بوی روغن بادوم شیرین زد تو صورتم. احساس میکردی اگه تف کنی رو زمین، از بخارش یه ژیگولوی مامانی با موهای روغن مالیده روبروت سبز میشه. منشیِ پروفسور یه نگاهی بهم کرد که ده سانت از پشت شونهم زد بیرون. بعد گفت بشینم. زنیکه خوب چیزی بود. کَس دیگهیی تو دفتر نبود. دفتر طوری تزیین شده بود که بدت بیاد. عکس یه سری در و دافِ اسمی رو در و دیوار بود. رنگ دیوارا یه قرمز ملایم بود تو بستری از عشق. یه سری میز و صندلیِ فضاییام اینور و اونور وِلو بودن. یه جور تهوع عاشقانه تو فضا بود. تابلو بود که طراحی این گلستون کار یه مرده. کسی که اون اتاقرو تزیین کرده بود از اون مردهایی نبود که بذاره رنگها بترسونندش. گمونم خودش یه پیرهن جیگری میپوشیده، با یه شلوار شاتوتی، یه جفت کفش راهراهِ سیاه و سفید، و یه شورت قرمز که حرف اول اسمش با نخ نارنجی روش گلدوزی شده بوده. زنیکهی منشی پابندم کرده بود. پنج دیقه نگذشته بود که تا تهشو رفتم. از اونهایی بود که فکر میکنن جای بوسه مثل چاقو میمونه. زنیکه مادرش جنده بود. انقدر نگاش کردم که قلنجش درد گرفت. یه ژلوفن از تو کیفش در آوورد و با یه قلپ آب رفت بالا. یه صدای بوقی اومد. زنیکه گوشیرو برداشت. بعد بدون اینکه صداش در بیاد اشاره کرد که برم تو. از رو نرفتم. زنیکه خبر نداشت که تو همین فاصله تا تهشو رفتم. نمیدونست جلو کسی که واسش وصفالعیش از خود عیش عیاشیش بیشتره همیشه بازندهیی. نمیدونست چرا قلنجش درد میکنه. مادرش جنده بود. رفتم تو. پروفسور نشسته بود رو صندلیش دستشم گذاشتهبود رو خیکش. همون نگاه اول معلوم بود طراح دفتر خودشه. یه جاکشِ کلاسیک. اَنم گرفت. صدقه سر پروفسور بدجوری اَنم گرفته بود. نمیخواستم تو اون خراب شده جلوی اون زنیکه و پروفسور برم برینم. همیشه راجع به ریدن حساس بودم. دو تا خیابون پایینتر یه توالت عمومی بود که سر راهم توش شاشیده بودم. یه نگا به پروفسور کردم و دندونامو نشونش دادم. بعد گوله دووییدم سمت توالت عمومی. چند قدمی توالت بودم که ریدم به خودم. عین همیشه. اون روز به اونجام هم نبود که اونجوری شد اما بعدن یهجورایی رفت رو مخم. آخه نه ماه واسه وقت ملاقات پروفسور تو نوبت بودم. اما باز این اَنِ لامصب اَنم کرده بود. اون شب قبلِ خواب افکار مامانیم حول محور بوی روغن بادوم، بوی اَن، خیک پروفسور و پر و پاچهی زنیکهی منشی میچرخید. ملنگ خواب بودم که یه اساماس واسم اومد. یه فحش مادر دادم بعد گوشیمو ورداشتم. یه شمارهی ناشناس نوشته بود: سیلی و مالش از حریفِ کُنده دریغ مدارید.
-----
تو کدومی قطعن دود
پاسخحذفچرا این جا یی و کاف ها توی 2 پست اول نخورده
یا من این طوری توی صفحه ام می بینم یا این طوری مدلش
من همون قبلیم تصمیم گرفتم اسمم رو عوض کنم چرا نظرات این قدر پست مدرن ارسال شده
پاسخحذفجالب بود. حالا چرا اینقدر شدت داشت؟؟
پاسخحذف